یوگا درمانی چیست ؟
یوگا یک نظام خودیاری فردی برای حفظ تندرستی و پیشرفت روحی-معنوی است.
تاریخچه شکل گیری
این روش چیست؟
یوگا را روش کنترل امواج فکر یا ذهن
شرح میدهند. یوگا یک روش رویکرد نظاممند دستیابی به وحدت با هستی است و یک مکتب
مراقبه فکر است که انسان را تشویق میکند و یاری میدهد به عالیترین امکانات
بالقوه خود دست یابد و آنها را بالفعل کند.
این روش چگونه عمل
می کند؟
استادان برجسته یوگا در طول قرنها
ظرایف و حالات بدنی انسان را مطالعه کرده و سپس حالات و حرکاتی که به آسانی
میتوان آنها را تعلیم داد و اجرا و تکرار کرد عرضه کردهاند. این حالات و حرکات
را که هندوان آسانا مینامند آثاری قابل پیشبینی روی کارکردهای بدن انسان
میگذارند و از پیدایش دردها و بیماریها پیشگیری میکنند و یا آنها را درمان
میکنند
روش اجراچگونه
است؟
پهنه قلمروی آساناهای یوگا وسیع است
و حالات و حرکات آن گوناگونند. هر آسانای یوگا سه بخش اصلی دارد: یک حرکت بدنی، یک
فرآیند کنترل فکر، و یک فرآیند کنترل تنفس. فرآیند گردش خون بدن انسانی را میتوان
با تمرینهای یوگا تقویت کرد و سرعت جریان آن را کم یا زیاد کرد. همچنین این
تمرینها، غده هیپوفیز زیر مغز را که مرکز کنترل نظام ترشحات درونی یا هورمونهای
درونریز است تحریک میکند. صاحبنظران یوگا تأکید میکنند که تنفس اساس کل زندگی
انسان است. نه تنها به این دلیل که اکسیژن به بدن میرساند، بلکه همچنین به این
خاطر که شبکه عصبی خودکار را تنظیم و تقویت میکند و به آن انرژی حیاتی میدهد.
اما آنچه از آثار یوگا بر ذهن و تن آدمی خیلی جالب است تغییر امواج مغزی است.
این روش چه
کاربردی دارد؟
این روش برای پیشگیری و درمان
اسکیزوفرنی، بیقراری عصبی-رفتاری و کم توجهی کودکان و نوجوانان، نگرانی و وسواس و
افسردگی، دردهای پشت، سوءهاضمه، حساسیت مزمن، فشار زیاد خون، تنگی نفس، سردردهای
میگرن، ضعف و خستگی عمومی، بیحسی و سردی در دستها و پاها، انواع روماتیسم،
مشکلات مفصلی، کمبودهای هورمونی و چندی دیگر مفید است.
چه انتقاداتی به
این روش وارد است؟
باید توجه شود که اجرای منظم و
طولانی مدت یوگا میتواند تغییرات جسمی و روانی در بدن تولید کند و کوششهای
خودسرانه فردی ممکن است به جای کمکرسانی به آسیبرسانی انجامد. اگر بخواهیم درمان
قطعی برای برخی دردها و اختلالهای عصبی-روانی و بیماریها را از یوگا بطلبیم باید
آماده باشیم که استادی وارسته پیدا کنیم و تحت هدایت او به تمرینهای طولانی مدت
پردازیم.
یوگای چینی
چی کنگ یا کی کنگ یعنی تربیت نفس یا
تحصیل انرژی به منظور ترغیب هر فرد برای شرکت در فرایند شفابخشی چند هزار فرم چی
کنگ وجود دارد که می توان آنها را به دو دسته کلی تقسیم کرد چی کنگ درونی که جریان
انرژی را در بدن تنظیم می کند و چی کنگ بیرونی که تبادل انرژی بین بدن و محیط را
تنظیم می کند چی کنگ را به فارسی انرژی درمانی هم ترجمه کرده اند تمرینات چی کنگ
می تواند به شکل نرم که فقط جریان انرژی را شامل می شود یا به شکل خشنتر همچون تای
چی و کونگ فو را شامل شود تمرینات آن نیازی به وسیله خاصی ندارد و موجب سلامتی
جسمی و روحی می شود.
کی گونگ (به سوی جوانی ابدی) اثر
ژرار اد ترجمه ناصر خدایار نشر آشیانه کتاب مقاله ای که در پی می آید خلاصه نویسی
کتاب است که با راهنمایی آقای مهندس البرزی استاد تای چی ، بدان دست یافتم طوری
خلاصه نویسی کردم که افراد ناآشنا بتوانند سریع مطالب مهم و سیر تمرینات را درک
کنند و برای افرادی که به تائو یوگا آشنا هستند یادآوری و مرور باشد از این کتاب
قسمت تمرینات یوگای جنسی توسط مترجم حذف شده و آقای مهندس البرزی در اختیارم قرار
دادند به خلاصه نویسی کتاب افزوده خواهد شد.
زندگی بالاترین دارایی و بزرگترین
نعمت ماست ما حیات را از والدین خود گرفته ایم و این قابلیت را داریم که آنرا به
فرزندانمان بدهیم زندگی ما توسط بدنمان حمل می شود که اعمال حیاتی آن همچون تغذیه
و تنفس هر چه بهتر صورت گیرد حیات ما بهتر خواهد بود البته ما جنبه دیگری داریم که
آن روح و قدرت تفکر است که آگاهی می نامیم برای اینکه انسان واقعی باشیم باید این
جنبه هم تغذیه شود وقتی در اواخر دهه ۱۹۷۰ حکومت کمونیستی
چین با این نتیجه رسید که میراث فرهنگی تائو در چین را کاملا سرکوب و نابود نموده
دوباره تعالیم تائو احیا و فراگیر شد البته با حذف عقاید قدیمی و پالایش آن به شکل
مجموعه ای از تمرینات بدنی که برای سلامتی مفید اند و همچون یک ورزش همگانی فراگیر
شد هر روز صبح میلیونها چینی در پارکها تایی چوآن می کنند پزشکان چینی تکنیک های
تائو را فرامی گیرند برای پی بردن به راز سلامتی و طول عمر تائو یست ها تمرینات
تائو با قابلیتی که در احیای جوانی و تندرستی و طول عمر و سلامت جنسی دارید می
توانند در خدمت بزرگترین دارایی ما یعنی حیات قرار گیرند.
تمرینات صد روزه که برای هر هفته از
چهارده هفته آن تمرین به خصوصی دارد هر تمرین روزانه با گرم کردن و ماساژ و تاکید
بر اعضا بدن شروع می شود در هفته اول تاکید بر ریه و دستگاه تنفس است تمرین با
مالیدن دو دست به یکدیگر شروع می شود سپس ماساژ طرفین بینی، پل بینی ، پایین بینی
، صورت مشت و مال سینه و بعد حرکات نرمشی بلند شدن روی نوک انگشتان و حرکت
کمانگیری از طرفین که همراه با تنفس منظم هستند ۸ بار انجام می شود این حرکات نرمشی شبیه حرکات رزمی کاران است.
قسمت مهم تمرینات
روزانه تمرینات مربوط به ساکن کردن یا متمرکز کردن ذهن یا فایق آمدن بر حواس پرتی
است این تمرینات بتدریج در طول این چهارده هفته کاملتر می شوند بنظر می رسد اینکه
برای لحظاتی به هیچ چیز فکر نکنیم کار ساده ای است اما کافی است افکاری که بی
اختیار از ذهن می گذرد را یادداشت کنیم آنموقع متوجه می شویم ذهن چقدر خارج از
اراده ماست و تقریبا غیر ممکن است که بتوان آنرا ساکن کرد و لحظاتی به آن استراحت
داد حتی وقت خواب هم ، ذهن همچنان به کار خود ادامه می دهد و ما انواع رویا ها را
درخواب می بینیم اما به مرور در طول این صد روز متوجه می شوید امکان کنترل ذهن با
تمرین وجود دارد و می توان کسب نیروی اراده و ذهنی فراوانی از آن نمود برای فایق
آمدن بر افکار و فرایند تفکر نمی توان از افکار و فرایند تفکر استفاده کرد بلکه
اینکار را باید بطور غیر مستقیم انجام داد از یک روش جریان قهقهرایی نقطه تمرکز که
چشم ها به آن خیره می شود از یک نقطه به نقطه دیگر منتقل می شود و در هر نقطه مدت ۳ دقیقه باقی می ماند در انتهای هر یک
از تمرینات مربوط به ساکن کردن ذهن با مالیدن دست ها به یکدیگر آنها را گرم نموده
سپس صورت را با دستان ماساژ می دهیم و چشم ها را برای لحظاتی با کف دستان می
پوشانیم.
این تمرینات که نشسته روی صندلی
انجام می گیرد در روزهای ابتدای هفته اول با تنفس معمولی انجام می گیرد و در اواخر
هفته اول با تنفس عمیق نقطه تمرکز دید چشم در این هفته از نقطه ای هم تراز چشم
شروع می شود و به نوک بینی منتقل می گردد.
در هفته دوم بر کلیه هم توجه می شود
و تمرکز روی آنها هم صورت می گیرد با تنفس شکمی که در عمل دم سینه و جناغ را شل می
نماییم و دیافراگم پایین می رود این شیوه تنفس بر اعضا داخلی بدن خصوصا کلیه ها
تاثیر دارد همچنین با دست محل کلیه ها ، اطراف گوش را ماساژ می دهیم و حرکات نرمشی
کلی با هریک از دو دست و از پهلو انجام می دهیم تمرینات مربوط به ساکن کردن ذهن در
هفته دوم همان سیر هفته اول را طی نموده و نقطه بعدی تمرکز دید چشم از نوک بینی به
اندازه دو سوم بینی بالا می آید و سپس به میان دو چشم ختم می گردد.
در هفته سوم علاوه بر ریه و کلیه ها
، کبد هم مورد توجه قرار می گیرد و با تمرکز بر روی آن همراه با تنفس شکمی ماساژ
چشم ها و تحریک غدد اشکی و حرکات نرمشی کمر از آنجا که قویترین شکل انرژی در بدن
ما انرژی جنسی است یعنی تنها فرم انرژی که هنگام فعال شدن قدرتش افزایش می یابد
نظر به اهمیت آن تمرینات ویژه ای دارد که انرژی جنسی را تبدیل به نیروی حیاتی بدن
می کند.
در این تمرینات ابتدا با ماساژ سینه
ها در زنان و بیضه ها در مردان انرژی جنسی افزایش می یابد سپس این انرژی برای
تجدید نیروی حیاتی بدن به خدمت گرفته می شود حفظ انرژی جنسی مهم است مردان در
هنگام انزال و زنان در هنگام قاعدگی انرژی از دست می دهند و این تمرینات سعی دارد
دفع انرژی را کاهش دهد و با تبدیل آن به انرژی حیاتی بدن انرژی فزاینده ای برای شخص
ایجاد کند که در شفا و تجدید قوای اندام و مغز بسیار مفید است به علاوه این
تمرینات در صدد به تعادل در آوردن انرژیهای مذکر و مونث بدن است.
تمرینات مربوط به ساکن کردن ذهن در
هفته سوم شیوه تنفس شکمی است پس ازپیمودن همان سیر تمرینات هفته اول و دوم و
انتقال نقطه تمرکز به میان دو چشم ابتدا چشمان را می بندیم و با تصور خنده یکی از
نزدیکان انرژی دریافت شده را به گوشه داخلی چشم چپ و بعد چشم راست و وسط چشم چپ و
وسط چشم راست و سپس پلک بالای چپ بعد پلک بالای راست و سپس پلک پایین چپ و پلک
پایین راست انتقال می دهیم سپس دوباره نقطه تمرکز را روی نوک بینی و برآمدگی بینی
و میان دوچشم و کاسه سر بالا می آوریم.
در هفته چهارم تمرکز را امتداد می
دهیم به قلب که مهمترین عضو داخلی بدن است به علاوه حرکاتی برای زبان انجام می
دهیم و حرکات نرمشی با مشت شبیه حرکات رزمی کاران و حرکت بلند شدن روی نوک انگشتان
پا و جهیدن در جا .
تمرینات مربوط به ساکن کردن ذهن در
هفته چهارم تنفس شکمی تند است با زمان دم و بازدم کلا یک ثانیه نقطه تمرکز که در
هفته قبل به میان دو چشم پایان می یافته به ناف و اطراف شکم ادامه و اتصال می یابد
یعنی در ادامه تمرینات مربوط به ساکن کردن ذهن و پس از طی همه مراحل گفته شده در
آنها ابتدا سعی می کنیم نقطه تمرکز را از چشم چپ به گوشه چپ لب و همینطور از چشم
راست به گوشه راست لب انتقال و اتصال دهیم سپس به نوک بینی بعد به برجستگی بینی و
میان دو چشم سپس با چرخاندن زبان در یک جهت و خلاف آن و جویدن و قورت دادن بزاق و
انتقال نقطه تمرکز همراه با پایین رفتن بزاق تمرکز را به حدود ناف برسانیم همراه
با تکرار تنفس تند شکمی سپس دستها را روی ناف قرار داده و ۳۶ بار در جهت و ۲۴ بار در خلاف
عقربه های ساعت ماساژ دهیم در هفته پنجم تمرکز را امتداد می دهیم به طحال همراه با
تمرین دندانها و لثه و ماساژ صورت و تحریک دست و انگشتان و کف دست.
در هفته پنجم تمرین یوگای جنسی علاوه
بر ماساژ اندام جنسی تمرین برای جلوگیری از دفع انرژی جنسی نیز همراه می شود.
تمرینات مربوط به ساکن کردن ذهن در هفته پنجم همچون هفته چهارم است با جزیی تغییر
و اضافه پس از اینکه نقطه تمرکز را از چشم چپ به گوشه چپ لب و از چشم راست به گوشه
راست لب و به میان دو چشم انتقال دادیم تمرکز را از مسیر بینی به پایین انتقال می
دهیم همراه با تنفس سپس نقطه تمرکز را ازمیان دو چشم تا سقف دهان و از دهان به سمت
سینه قلب ریه کبد کلیه ها طحال لوزالمعده انتقال می دهیم سپس همچون هفته چهارم
مجددا نقطه تمرکز را از میان دو چشم شروع و با چرخش زبان و قورت دادن بزاق و
انتقال تمرکز به ناحیه ناف و مالش دستها تمرین را پایان می دهیم.
باکتی یوگا چیست؟
واژهٔ باکتی از ریشهٔ باج به معنای اتصال به خداوند گرفته
شده است. باجان، عبادت، باکتی، آنوراگ، پرم و پریتی واژههای مترادف آن هستند. باکتی
عشق در راه عشق است. در این طریقت، عابد خداوند را فقط به خاطر خداوند میخواهد. در
این طریقت، انتظارهای خودخواهانه وجود ندارند همچنانکه ترس را نیز به آن راهی
نیست. عاشق و عابد، این احساس، باور و درک را دارد که عبادت و پرستش او اقیانوسی
از عشق به خداوند است.
باکتی ریشهٔ نازکی از پرم یا عشق است که قلب عابد
را به پای نیلوفری خداوند متصل میکند. باکتی، شیفتگی و دلبستگی شدید و فوقالعاده
به خداوند است. باکتی عشق بینهایت به خداوند، بخشش و ریزش خود بهخود عشق به
معبود است. باکتی طریقتی خاص، غیرخودخواهانه و عشق الهی است. در این طریقت ذرهای
مناسبات حسابگرانه، و یا انتظار از معبود از طرف عابد وجود ندارد. باکتی احساسی
مقدس و برتر، متعالی و شگفتانگیز است که عابد را به خداوند پیوند میدهد.
نشانههای این عشق به خداوند که در
عابد زاده میشود کدامند؟ این نشانهها عبارتند از، ابتدا ایمان، سپس جذبه و پس از
آن پرستش خداوند. در این بین علائق مادی رو به افول میگذارند و در نهایت ذهن عابد
فقط متوجه یک هدف، و رضایت او میگردد که همانا خداوند است. سپس این وابستگی،
پیوند و عشق بینهایت به خداوند رو به رشد میگذارد.
در عالیترین مرحلهٔ باکتی، تمام توجه و وابستگی عابد که
فرد عادی تنها در برابر لذات و شادیهای دنیوی دچار آنها میگردد، به خداوند معطوف
میگردد که عزیزترین و غائیترین هدف راه است. این حالت عابد را بهسوی یک اتحاد
ابدی با خداوند هدایت میکند و منجر به وحدت با او میشود.
● گونههای باکتی
باکتی گونهها و طبقات مختلفی دارد.
یکی از گونههای آن، ساکامایا است که در آن عابد خواستههای مادی دارد. مثلاً شخص
میخواهد از طریق عبادت، به ثروتهای مادی دست یابد. شخص دیگری مایل است از بیماری
رهائی یابد و جاپایوگا (یوگای ذکر اسامی خداوند) را انجام میدهد و عبادتهای
مختلف را بهجای میآورد. شخص دیگری دوست دارد بهطور مثال وزیر شود و به مقامات
عالی برسد و با این هدف اوپاسانا انجام میدهد. اینها همه ”ساکامایا باکتی“ است.
هر آنچه که شما بخواهید در صورتیکه باکتی شما قدرتمند و عبادتها خالصانه باشند
خداوند در اختیارتان قرار میدهد. اما انسان در این مرحله رضایت خاطر نهائی را بهدست
نمیآورد و به سعادت جاودانه دست نمییابد.
باکتییوگای شما باید از نوع
نیشکامایا باشد. خداوند به شما موقعیتی خوب، شغلی خوب، همسر، فرزندان و ثروت کافی
عطا کرده است، با همینها راضی باشید و نیشکامایاباکتی را طلب کنید. قلب شما صاف و
پاک میگردد و شکوه و جلال الهی بر شما نازل میشود. با خداوند در ارتباطی همیشگی
باشید در اینصورت با او یکی خواهید شد و از تمام مواهب الهی چون عقل و خرد، توبه
و انصراف از خواستههای مادی و قدرت و… برخوردار خواهید شد. خداوند ویژگیهای ذاتی خود را به شما منتقل خواهد
کرد، به شما کمک خواهد کرد که در او مأوا بگیرید. در عین حال تمام مواهب الهی را
به شما عطا خواهد کرد.
طبقهبندی دیگری از باکتی آپاراباکتی
و پاراباکتی است. آپاراباکتی برای مبتدیان یوگاست. مبتدی در ذهن خود گلها و حلقههای
گل را مجسم میکند، زنگها را به صدا درمیآورد، خیرات میکند، امواج نور را
مشاهده میکند، مراسم عبادی را در عالم خیال میبیند. باکتا (عابد) در این مرحله
خداوند را به شکل یک شخص فوقالعاده و برتر مجسم میکند که تنها از طریق آن هیئت
میتواند خداوند را خشنود کند.
در این نوع از باکتی یوگا، عابد وسعت
قلب و نگرش ندارد، فرقهگرا و متعصب است، سایر باکتاها را که خداوند را از طریق
دیگری پرستش میکنند دوست ندارد. عابد از مرحله آپاراباکتی، به مرحله پاراباکتی میرسد
که عالیترین نوع باکتی است. او در همهچیز و همهجا خداوند را میبیند و احساس میکند
که نیروی الهی بهعنوان هستی بینهایت آشکار میشود.
تو در همهجا منتشری،
تو نور بینهایتی،
خورشید، ماه، ستارگان و آتش.
نور را از چه کسی به عاریت میگیرند؟
آیا میتوانم این نور کوچک را در
مقابل تو بگیرم؟
بنابراین عابد، طبیعت متعالی خداوند
را درک میکند. پاراباکتی و جنانا یکی هستند، اما هر عابد و باکتائی میباید از
آپارا باکتی آغاز کند. قبل از خوردن غذا، آنرا در ذهن خود به خداوند تعارف کنید،
غذائیکه میخورید خالص و پاک میشود. هنگامیکه از باغچهای عبور میکنید ذهناً
تمام گلها را به خداوند هدیه کنید، و زمانیکه در بازار هستید تمام اغذیه موجود
را به خداوند تقدیم کنید. این تمرینها به پاراباکتی ختم میشود.
در طریقت باکتی از مرحلهای به مرحلهٔ دیگر بروید، همانگونه که گلی در باغچهای
رشد میکند شما نیز در نهایت دانهٔ عشق را در باغچه قلب خود خواهید کاشت.
خودپرستی و آرزو، خصم عابد و طریقت
اوست. هنگامیکه خواسته (کاما) وجود نداشته باشد خداوند خود را آشکار میسازد.
شهوت، خشم و حرص دشمنان صلح، بخشش و بندگی هستند. عصبانیت، آرامش و سلامتی انسان
را برهم میزند. هنگامیکه شخصی به شما اهانت میکند آرام باشید. هنگامیکه خون
شروع به جوشیدن میکند آرامش درونی سست و ضعیف میشود. اگر اسیر خلقیات خود شوید
سرزندگی و نشاط را از دست میدهید.● چگونه میتوان باکتی را پرورش داد؟
اشتباه مطلق است اگر باکتی را صرفاً
مرحلهای از احساساتگرائی بدانیم. در حالیکه باکتی در واقع یک نظم و آموزش کامل
بر پایه خواست، اراده و اندیشهٔ انسان است، ابزاری مطمئن برای تشرف یافتن به درگاه خداوند، از
طریق عشق و عبودیت خالص و بیکرانه به او.
باکتی وسیلهای کامل برای درک و فهم
دانش واقعی و حقیقت است که از عبادتهای عادی آغاز گردیده و به عالیترین شکل خود
میرسد که همانا تحقق وحدت و یکی یافتن خود (عابد) با خداوند است. همه میتوانند به
این درجه برسند، مشروط بر آنکه ۱۱ اصل مهم را در
نظر بگیرند و رعایت کنند. این ۱۱ اصل عبارتند از:
۱. تمرین اندیشیدن و
فکر کردن دائمی به خداوند
۲. قوهٔ تمیز و تشخیص
۳. رهاشدن از هر چیز
و هرکس دیگر، بهجزء خداوند
۴. صداقت و راستگوئی
۵. صراحت
۶. نیکی به دیگران
(کریایوگا)
۷. دعای خیر برای همه
۸. دلسوزی و همدردی
برای همه
۹. صدمه نرساندن به
موجودات
۱۰. نوعدوستی و
نیکوکاری
۱۱. مثبتاندیشی و
داشتن شور و اشتیاق
کسانیکه در طریقت باکتی گام برمیدارند
باید در مجاورت قدیسین و پاکان باشند، متون مذهبی خود را مطالعه کنند، خداوند را
عبادت کنند، نام او را بخوانند و ذکر بگویند و به این ترتیب عشق به خداوند را در
خود پرورش دهند.
هر کاریکه حس باکتی را در انسان
بیدار کند باید انجام شود. اتاق عبادت را تمیز و پاک نگاه دارید. آنرا بهنحوی
زیبا و ساده تزئین کنید. خود را پاکیزه نگاه دارید و لباسهای پاک بر تن کنید. خشم
خود را بسوزانید، تسبیح رودراکشا و یا هرگونه تسبیح دیگری را که در مذهب شما رایج
است بهکار برید. همه این کارها تأثیری رئوفانه بر ذهن دارند و سطح آگاهی انسان را
بالا میبرند، این اعمال در فرد پارسائی و پرهیزکاری ایجاد میکنند و به او کمک میکنند
که به خداوند توسل کند. ذهن در این حالت، بهراحتی متمرکز میشود.
اعمال عابدانه و همراه با هدایت الهی
چون ست سانگ، جاپا، اسمارانا، کرتان، نیایش، پرستش، خدمتگزاری به مردان خدا، سکونت
در مکانهای مقدس، خدمت به فقرا و بیماران، تقدیم همهٔ کارها و حاصل آنها به خداوند، حس کردن
حضور خداوند در همه موجودات، سجده در برابر خداوند، چشمپوشی کردن از لذات دنیوی و
ثروتهای مادی، انجام امور خیریه، نذورات و… تمرین آهیمسا (Ahimsa) ستم نکردن، ساتیام Satyam (صداقت) و
براهماچاریا خویشتنداری، پاکدامنی (Brahmacharya)،
همهٔ اینها به شخص یاری میکنند تا باکتی
یوگا را در خود پرورش دهد.
● ”بهاوا“ در باکتی
هنگامیکه عابد در طریق عبادت خود
راه میسپرد باید خود را کاملاً فراموش کند. این حالت بهاوا نام دارد. بهاوا یا از
خودگذشتگی رابطهای حقیقی بین عابد و معبود ایجاد میکند. ”بهاوا“ سپس به
”ماهابهاوا“ متحول میشود و آن مرحلهای است که زندگی، حرکت و وجود عابد فقط در
جهت خداوند است. در این مرحله که ”پاراما پرما“ نام دارد عشق به خداوند بهحد
متعالی و تکامل یافته خود میرسد.
در باکتی پنج نوع بهاوا وجود دارد که
عبارتند از: شانتا، داسیا، ساکیا، واتسالیا و مادهوریا. این انواع گوناگون بهاوا
احساسات طبیعی انسانها هستند که همگی قابل انجام و تمرین میباشند. حال با توجه
به هر یک از این بهاواها که در زیر توصیف میشوند، با در نظر گرفتن روحیه خود هر
یک از آنها را میتوانید انتخاب و تمرین کنید:
۱. در شانتا بهاوا
عاشق، در حالتی صلحآمیز بهسر میبرد، رقصیدن و پریدن در کار او نیست. احساسات
افراطی ندارد. قلب او آکنده از عشق و لذت است.
۲. در داسیا بهاوا،
عابد خدمتگزار معبود است. او تلاش میکند که معبود را از طرق مختلف خشنود سازد. در
داسیا، عابد برکت، رستگاری و خوشبختی خود را در خدمت عابدانه میبیند.
۳. در ساکیا بهاوا،
خداوند دوست عابد است. در بهاگاوادگیتا، آرجونا عشق خود را به کریشنا معطوف کرده
بود. عابد در این حالت خود را با معبود مساوی و همراه میداند. آرجونا با کریشنا
غذا میخورد. مینشست، حرف میزد و با او راه میرفت، درست مثل دو دوست همراه و
صمیمی.
۴. در واتسالیا
بهاوا، عابد به خداوند همچون فرزند خود مینگرد. در این رابطه هیچ ترسی حاکم نیست
زیرا خداوند فرزند کوچک عابد است. عابد به معبود خود خدمت میکند، او را تغذیه میکند،
همانگونه که مادری فرزندش را پرستاری میکند او نیز خداوند را.
۵. آخرینگونه بهاوا،
”مادهوریا بهاوا“ و متعالیترین فرم باکتی است. عابد در این مرحله خداوند را بهصورت
معشوق میبیند. این رابطه بین کریشنا و رادا وجود داشت. این همان آتما ـ
ساماپاناست. عاشق و معشوق یکی میشوند و به وحدت میرسند. عابد احساس میکند که
معبود است و معبود نیز چنین حس میکند، اما هنوز با یک فاصله و جدائی تا بتوانند
لذت عشق فیمابین را درک کنند. وحدت در جدائی و جدائی در وحدت است.
دقت کنید: مادهوریا بهاوا مطلقاً
متفاوت از عشق زمینی است. عشق زمینی صرفاً خودخواهانه است و باعث لذت و خشنودی
طرفین میگردد. اما عشق به خداوند، به منظور تقدیم لذت و خشنودی به خداوند است و
نه عابد. عشق الهی خودخواهانه نیست و زادهٔ ساتوا است. اما عشق زمینی، زائیدهٔ راجا و ناشی از دلبستگی به جسم است،
حاصل احساساتی غیرخودخواهانه و معطوف به معبود است. خودخواهی و خودپسندی ریشهٔ عشق زمینی است و حال آنکه عشق الهی
محصول فقدان خود و منیت است. این بزرگترین اختلاف بین شهوت (کاما) و عشق الهی (پرما)
است. این هر دو نوع عشق به یکدیگر وابستهاند، همانگونه که تاریکی با روشنائی پیوند
مییابد. عشق زمینی هر چقدر که رشد یابد و به حالت متعالی خود برسد نمیتواند
انسان را به لذت برتر عشق الهی رهنمود شود.شهوت در قلب پنهان میشود تا لذتی را که
در هستهٔ همهٔ چیزها وجود دارد آشکار سازد. عشق الهی
برای انسان زمینی ناآشناست هر چند که او بسیار مذهبی باشد. رمز عشق الهی قابل درک
نیست و نباید سعی در فهم آن داشت، زیرا انسان به هر صورت انسان است. تبدیل
پرهیزکارانه و پارسایانه انسان به مقام الهی، آغاز عشق واقعی به خداوند است.
عشق الهی با ۹ طریق مختلف ایجاد میشود. عشق الهی وابستگی عظیم به خداوند از
طریق یکی از انواع بهاواست که ذکر شد. عشق عمیق و شدید عامل عمومی و مشترک در همهٔ ۹ حالت است. عشق انحصاری و ویژه به خداوند با شیوههای متنوعی بیان
میشود. تمام باکتاها (یا عابدینی) که به این درجه میرسند فراسوی تشریفات عادی
قرار دارند. قوانین انسانی دارما در مورد آنها اجراء نمیشود و روزبهروز بیشتر به
خداوند معطوف میشوند.
رهبری و هدایت صحیح که با قوانین
عالی اخلاقی همسو و سازگار باشد میتواند کمکی به عابد باشد و هر جائی که او برود
این هدایت بهدنبال او خواهد بود. تا زمانیکه کسی دارای ناصافی در قلب خویش است و
وسایل عشق زمینی را در اختیار دارد، تا زمانیکه جذابیتهای دنیای مادی او را بهسوی
خود میکشند، تا زمانیکه آرزومند نگهداری و مراقبت از همسر و فرزندان است و
آرزومند است که نامی در این جهان بیابد و به یک شهرت جاودانه دست یابد و تا زمانیکه
نتواند از تعلقات افسونگر این دنیا رها شود، نمیتواند به عشق الهی دست یابد. جدا
شدن و بریدن از پیوندهای دنیوی اولین گام برای عشق الهی واقعی است. کسیکه به این
دنیا عشق میورزد نمیتواند عشق خداوند را نیز داشته باشد. زمانیکه کاما باشد
راما وجود نخواهد داشت و جائیکه راما هست کاما نیست. عشق زمینی و دنیوی، و عشق
الهی، مطلقاً برخلاف یکدیگرند. باید یکی را فدای دیگری کرد. چشمپوشی دنیوی میتواند
از ۹ طریق زیر انجام شود:
۱. گوش سپردن به قصص
الهی
۲. خواندن آوازهای
الهی (کرتان)
۳. یادآوردن نام و
حضور خداوند
۴. خدمتگزاری به
خداوند
۵. عبادت و پرستش
خداوند
۶. سجده در برابر
خداوند
۷. خشنود کردن معبود
از طریق خدمت
۸. دوستی با او
۹. فراموشی و نیستی
مطلق خود
عابد میباید هر یک از این شیوهها
را که مناسب خلق و خوی اوست انتخاب کند. از طریق این روشها عابد میتواند به نور
الهی دست یابد.
۱. شنیدن داستانها و
قصص الهی، شنیدن داستانهای الهی در مورد فضائل، شکوه و مقام خداوند راه اول است.
هنگامیکه عابد در اینگونه داستانها غرق میشود و ذهن او به تفکر الهی معطوف میگردد
دیگر نمیتواند به مباحث غیرالهی بپردازد. ذهن، همانگونه که از ازل بوده است کشش
خود را نسبت به جذابیتهای دنیوی از دست میدهد. عابد فقط خداوند را به یاد میآورد
حتی در عالم رؤیا.
در این مرحله عابد باید در مقابل یک
قدیس و یا رهبر دینی قرار گرفته و به داستانهای او گوش فرا دهد. او باید سراپا
گوش بوده و با نگرشی پذیرا، غیرانتقادی و با نگاهی غیر نکته سنجانه به استاد گوش
سپارد. عابد باید نهایت سعی خود را بکند که در جهان ایدهآلی که در داستانهای
الهی وجود دارد زندگی کند.
هیچکس نمیتواند بدون معاشرت با
استاد و گورو در این مرحله (گوش سپردن به قصص الهی) قرار گیرد. خواندن به تنهائی
نمیتواند کمکی به فرد نماید. شک و تردید افزون خواهد شد. این مسائل بحثانگیز را
عابد نمیتواند به تنهائی حل و فصل کند. به مرد مجربی نیاز است که عابد را به
طریقت صحیح بیافکند.
۲. کرتان خواندن
آوازهای الهی است. عابد با شنیدن آوازهای الهی غرق شور و شعف الهی میشود. او در
عشق به خداوند خود را فراموش میکند. در برابر عظمت خداوندی موی بدنش سیخ میشود،
هنگامیکه به جلال و شکوه خداوند فکر میکند، صدای او گرفته میشود و نفسش بند میآید
و در میانه آواز شعفانگیز، میگرید و به حالتی از بهاوای الهی پرواز میکند. عابد
پیوسته مشغول ذکر نامهای مقدس خداوند و توصیف زیبائی و شکوه وی برای همهٔ مردم است. بههرجا که میرود آواز میخواند
و خداوند را پرستش مینماید و از همه میخواهد که در ضیافت آواز (کرتان) او شرکت جویند.
او در حالتی از جذبه، میرقصد و میخواند و دیگران را نیز دعوت به رقص میکند.
۳. اسمارنا یادآوری
نام و حضور خداوند بهگونهای مداوم است. ذهن باکتا به هیچ چیز دیگری جزء خداوند
معطوف نیست. ذهن در مورد آنچه از شکوه و بزرگی خداوند میشنود مراقبه میکند و
حتی بدن و موجودیت خود را در حضور خداوند فراموش میکند. حتی ذکر (جاپا) نیز تنها
یادآور حضور خداوند است و یکی از طبقهبندیهای باکتی یوگا محسوب میشود. یادآوری
همچنین شامل شنیدن دائمی داستانها در مباحث مربوط به خداوند، صحبت کردن دربارهٔ او، آموختن به دیگران در باب خداوند،
مراقبه در مورد مظاهر خداوند و… است. یادآوری زمان خاصی ندارد و خداوند باید همیشه در یادها باشد،
بدون توقف و تا زمانیکه شخص دارای خودآگاهی است.
۴. پابوسی خداوند یا
پاداسوانا: پاداسوانا از دیگر حالات نهگانه باکتی است. البته اینکار عملاً نمیتواند
توسط افرادیکه دارای حیات فیزیکی و دنیوی هستند انجام شود زیرا خداوند توسط چشم
فیزیکی قابل رؤیت نیست. اما اگر عابد تمام جامعهٔ بشری را هدف خدمتگزاری خود قرار دهد
عملاً همانکار را کرده است، یعنی خدمت به خلق مترادف با خدمت به خداوند است. (عبادت
بهجزء خدمت خلق نیست).
پاداسوانا از طریق خدمتگزاری به
بیماران و ضعفا و تمام جامعهٔ بشری انجام میشود. پاداسوانا خدمتگزاری به کل بشریت است.
۵. پرستش: پرستش
خداوند صرفاً از طریق بهاوای درونی یا احساس قوی و عاشقانه انجام میشود. پرستش
واقعی خداوند تنها توسط مردان خدا و کسانیکه به خلوص ذهن دست یافتهاند انجامپذیر
است. منظور از پرستش خداوند خشنود کردن او با خلوص قلب از طریق رها کردن کامل خود
(منیت) و عشق خالصانه به اوست.۶. سجده (واندانا):
واندانا عبادت و سجده در برابر خداوند است. ساجاد باید با تواضع کامل تمام اعضاء و
جوارح خود را با ایمان و تواضع کامل در مقابل خداوند به حالت سجده درآورد و در عشق
الهی غرق شود.
منیت و خودخواهی در اثر سجده کاملاً
از بین میروند. شکوه و جلال الهی، عابد را در بر میگیرد و عابد با معبود یکی میشود.
۷. داسیا باکتی:
داسیا باکتی عشق به خداوند از طریق خدمت مطلق است. خدمت به خداوند و بهجای آوردن
خواستههای او با درک کامل فضیلت، طبیعت، رازها و شکوه او، خود را بهصورت بنده او
دیدن، بندهٔ استاد اعظم و توانمند
دانستن، داسیا باکتی است.
خدمتگزاری در مکانهای مقدس، نظافت و
پاکسازی این مکانها، مراقبه در مورد خداوند و تجسم خدمت به او در همهٔ احوال، همانگونه که بردهای به ارباب
خود خدمت میکند، خدمتگزاری به فقرا و بیماران، همه طرق دیگری از داسیا باکتی
هستند.
دنبال کردن و رعایت دستورات متون
مذهبی و باور داشتن به اینکه کتب آسمانی، آیات الهی و کلام خداوند هستند نیز
داسیاباکتی است. معاشرت با مردان خدا و کسانیکه آلودهٔ دنیای مادی نیستند، همچنین
خدمتگزاری به کسانیکه در مورد خداوند دانش و آگاهی دارند نیز داسیاباکتی است. هدف
غائی از داسیاباکتی، بودن همیشگی با خداوند از طریق خدمتگزاری به او و نهایتاً
دستیابی به سرور جاودانه است.
۸. ساکیا بهاوا Sakhya Bhava: ساکیا بهاوا پرورش
روابط دوستانه با خداوند است. آرجونا از شخصیتهائی بود که به این طریق به قلب
خداوند راه یافت.
در این طریق، عابد احساس میکند که
خداوند دوست و همراه همیشه اوست. کسیکه همیشه با اوست، مانند یک دوست و یا یکی از
اعضاء خانواده، کسیکه او را دوست دارد. دوستان واقعی و صمیمی در این دنیا چگونه
زندگی میکنند؟ چه میزان از عشق و رأفت را بین خود تقسیم میکنند؟ چنین عشقی بهجای
آنکه یک انسان هدف آن باشد بهسوی خداوند معطوف میگردد و عشق دنیوی به عشق ازلی
تبدیل میشود.
۹. آتما نیودانا Atma Nivedana تسلیم بودن محض در
برابر خداوند است. عابد همه چیز را به خداوند میسپارد، جسم، روح و ذهن خود را. او
هیچ چیز را برای خود نگاه نمیدارد. او حتی خویشتن خویش را فراموش و گم میکند. او
هستی و موجودیت شخصی و هویتی ندارد و خود را تماماً وقف خداوند کرده است. او بخشی
از خداوند شده است. خداوند از او مراقبت میکند و با او همانگونه رفتار میکند که
با خود، رنج و اندوه، شادی و درد همه بهمثابهٔ هدایائی هستند که از جانب خداوند به
عابد میرسند و عابد به هیچیک از آنها وابسته نمیشود. او خود را بازیچهٔ خداوند میداند و ابزاری در دستهای
او.
این تسلیم خویشتن، همان ”عشق مطلق به
تنها خداوند“ است. در عابد آگاهی صرفاً بهسوی خداوند معطوف میشود و لاغیر. حتی
در برابر خواستههای خویش، عابد با خداوند یکی میشود و فردیت و استقلال خود را از
دست میدهد. این قانون هستی است. بالاترین حقیقت، همانا مطلق بودن خداوند است. با
این آگاهی روح از سطوح مختلف دانش گذر میکند تا به کمال مطلق دست مییابد و در
این مرحله با خداوند همانند و یکسان میگردد.
این حالت، همانا به اوج رسیدن تمامی
الهام و عشق است.
حالا نهگانه باکتی، حالاتی هستند که
در آن عابد به ایدهآل بینهایت زندگی دست مییابد. عابد میتواند هر یک از این
حالات و شعب را انتخاب کرده و به بالاترین درجه دست یابد. باکتی سادهترین راه
نزدیکی به خداوند است که تباینی با طبیعت و سرشت انسان ندارد. این طریقت به آهستگی
و بهتدریج فرد را به حالات کمال نزدیک میکند، بدون آنکه غرایز انسانی او را
دچار خدشه و بیهودگی سازد. این راه، راه مستقیمی نیست اما راهی است که انسان را بهتدریج
به شناخت خداوند میرساند.
● ثمرات باکتی
باکتی دل انسان را نرم میکند و
حسادت، نفرت، شهوت، خشم، خودپرستی، غرور و منیت را از او دور میکند. ثمرهٔ باکتی دستیابی به لذت، جذبهٔ الهی، صلح و دانستگی است. تمامی نگرانیها،
اضطرابها، ترسها، شکنجههای روحی و… به کلی نابود میشوند. عابد از چرخه زندگی و مرگ مجدد (سامساری) رها
میشود. او به صلح و شادی جاودانه و دانش ابدی دست مییابد.
ثمرهٔ باکتی، جنانا است. جنانا باکتی را تشدید
میکند. حتی جنانیهائی چون سانکارا، مادهوسودانا و سوکا دو بعد از رسیدن به
شناخت، راه باکتی را میپویند تا از شیرینی رابطهٔ عاشقانه با خداوند برخوردار شوند.
هنگامیکه انسان باکتی یوگا را انجام
میدهد دانش و تعقل بهخودی خود در باکتا یا عابد آغاز میشود. باکتی طریقتی
مستقیم، شادیبخش و سهل برای نزدیکی و تقرب به خداوند است. باکتی چه در آغاز، چه
در میانه و چه در پایان، راه شیرینی است. باکتی سعادتی غیرقابل فساد و جاودانه را،
در عالیترین نوع خویش به عابد یا باکتا تقدیم میکند.
”شعله آتش جاودانه عشق را در قلب خود
بیافروز،
زیرا راه عشق، نزدیکترین راه رسیدن
به خداوند است،
ترانه شکوه و عظمت او را بخوان،
نام او را ذکر کن،
وخود را به گذرگاهی تبدیل کن که به
او ختم میشود،
خواسته او را بخواه،
خواسته او را انجام بده،
به اراده او تسلیم شو،
تا با ارادهٔ کیهانی به وحدت برسی.
با تسلیم شدن به درگاه خداوند، معبود
طریقت خیر و شادی را به زندگی ما میآورد. او ارادهٔ خیرخواهانه ما را رهبری خواهد کرد و
بهسر منزل مقصود خواهیم رسید، به سعادت جاودانه و پایدار.
یو گا ودرمان سرطان
بدن انسان از
میلیاردها سلول مختلف تشکیل شده است. جالب این است که این سلولهای پر تعداد و
گوناگون همگی از ترکیب دو سلول اولیه به وجود آمده اند. اسپرم Spermسلول نطفه ای است
که از پدر می آید و تخمک یا اوولOvule سلول دیگری است که در بدن مادر تولید
می شود. این دو سلول در رحم مادر با هم ترکیب می شوند و یاخته ای به نام تخم یا
زایگوت Zygote را ایجاد می کنند.
همین سلول تخم که از ترکیب سلولهای
نطفه ای مرد و زن تشکیل شده است، به نوبه خود در جریان تقسیمهای متوالی به دو،
چهار، هشت….. و بی نهایت سلول
تبدیل می شود. به موازات تقسیمهای متوالی در سلول اولیه، تعداد یاخته های حاصل بیشتر
می شود و حجم توده سلولی افزایش می یابد. این توده سلولی همان است که جنین نام می
گیرد و با لانه گزینی در رحم مادر از طریق جریان خون بدن وی به مواد غذایی و
اکسیژن مورد نیاز خود دسترسی پیدا می کند.
با گذشت هر روز از عمر جنین تقسیم
سلولی ادامه می یابد و تعداد سلولهای حاصل بیشتر و جنین بزرگتر می شود. سلولهای
اولیه حاصل از تقسیم تخم همه یک شکل و یک اندازه اند اما به مرور سلولها علاوه بر
تقسیم شدن از سلولهای اولیه متمایز می شوند و هر دسته از سلولها برای ایفای نقشی
خاص شکل ویژه ای به خود می گیرند. دسته ای به سلولهای عضلانی تبدیل می شوند، گروهی
سلولهای عصبی را پدید می آورند و گروهی نیز با اشکال خاصی که به خود می گیرند در
جدار دستگاه گوارش جای می گیرند.
شکل و ساختمان هر دسته از این سلولها
به گونه ای است که برای اجرای وظیفه ای خاص طراحی شده است. سلولهای عصبی برای انتقال
پیامهای عصبی ساخته شده اند و ساختاری بلند و کشیده دارند. سلولهای قرمز خون برای
انتقال اکسیژن و عبور از کوچکترین رگهای خونی مانند عدسیهای مقعر بسیار کوچکی
هستند و سلول عضله قلب نیز ساختاری منحصر به فرد دارد.
برخی از این سلولها پس از به وجود
آمدن از سلولهای مادری خود دیگر هرگز در بدن تقسیم نمی شوند. مانند سلولهای عصبی.
به همین دلیل اگر پس از تولد سلولهای عصبی به هر دلیلی آسیب ببینند جایگزین
نخواهند شد. از این روی اگر در جریان زایمان بخشی از سلولهای عصبی مغز نوزاد آسیب
دیده باشند وی به فلج مغزی دچار می شود و علاجی نخواهد داشت.
از سوی دیگر برخی سلولها مانند
سلولهای پوست در طول عمر یک انسان بارها از نو ساخته می شوند و جای سلولهای پیر و
فرسوده را می گیرند.
این مقدمه برای آن بود که دریابیم
حیات انسان در گرو تقسیم و تمایز سلولی است و بسیاری از بیماریها نیز حاصل
ناهنجاریهایی است که در روند این تقسیم سلولی پدیدار می شود. تقسیم و تمایز سلولی
از شگفتیهای جهان هستی است که پیچیدگیهای آن هنوز به طور کامل بر دانشمندان آشکار
نشده است. فرایندهایی که به سلولها فرمان می دهند که در چه زمان و با چه سرعتی
تقسیم شوند، تابع نظمی بسیار دقیق و حساب شده هستند و عوامل بسیاری در تنظیم دقیق
زمان تقسیم و هنگام توقف روند تقسیم سلولی نقش دارند. گویی مدیری حاضر و ناظر است
و به دقت به یک سلول دستور می دهد که اکنون می بایست به دو سلول تقسیم شوی و زمانی
که تعداد سلولهای حاصل به حد معینی رسید فرمان توقف تقسیم را صادر می کند.
بدیهی است که این مدیر برای اِعمال
مدیریت خود از ابزار های ویژه ای بهره می گیرد. این ابزار ها به طور عمده تعداد
زیادی آنزیمهای پروتئینی هستند که روند بیوشیمیایی تقسیم و تمایز سلولی را در
کنترل خود دارند. این آنزیمها مولکولهایی بسیار حساس هستند و کوچکترین تغییر
ناخواسته ای در ساختمان آنها به پیدایش ناهنجاری در روند تقسیم سلولی خواهد
انجامید.
● سرطان چیست؟
بر اساس مطالبی که
باره روند تقسیم و تمایز سلولی و مدیریت آن بیان شد می توان به راحتی سرطان را
شناخت. “بیماری بدخیم یا در اصطلاح سرطان عبارت است از بر هم خوردن نظم و تعادل
حاکم بر روند تقسیم سلولهای بدن.” بر اثر پیدایش ناهنجاری در فرایندهای تنظیم و
مدیریت تقسیم سلولی گاه برخی سلولها خودسرانه و پیش از فرا رسیدن موعد مقرر شروع
به تقسیم می کنند یا با سرعتی بیش از آنچه باید تقسیم می شوند. بدیهی است سلولهایی
که به این ترتیب تولید می شوند شکل و ساختمان طبیعی ندارند ، از عهده ایفای نقشی
که بر عهده آنها گذاشته می شود بر نخواهند آمد و به بدن آسیب می رسانند. این
سلولها را سلولهای بدخیم می نامند.
از شگفتیهای خلقت در روند تقسیم
سلولی آن است که همانند هر خط تولید یک فرایند کنترل کیفی نیز بر آن نظارت می کند.
به این ترتیب که در صورت تولید سلولهایی بد شکل یا غیر طبیعی این سلولها به عنوان
بیگانه شناسایی و نابود می شوند. گویی تمام سولهای طبیعی با رمزهایی از پیش تعیین شده
به بدن معرفی شده اند و سلولهای غیر طبیعی که این اسم رمز را ندانند، بیگانه تلقی
و نابود خواهند شد.
شناسایی سلولهای بیگانه در بدن انسان
بر عهده ساز و کاری موسوم به “دستگاه ایمنی” است. این دستگاه در واقع به مثابه
ارتش بدن است و از شمار زیادی سرباز و ادوات ویژه تشکیل شده است. سلولهای ایمنی
سربازان بدن به شمار می روند. این سلولها یا به طور مستقیم عوامل مهاجم و بیگانه
را از بین می برند و یا با تولید موادی موسوم به پادتن باعث نابودی آنها می شوند.
در هر صورت سلامت و نیرومندی دستگاه ایمنی بدن در سلامت روند تقسیم سلولی نیز نقش
دارد.
بر اساس مطالبی که تا کنون گفته شد،
هر گونه اغتشاش در روندهای بیوشیمیایی حاکم بر فرایند تقسیم سلولی می تواند به
پیدایش سلولهای سرطانی منتهی شود. عوامل موثر بر ایجاد این اختلالات هنوز به درستی
شناخته نشده اند اما تا کنون نقش طیف گسترده ای از عوامل شیمیایی و فیزیکی در
پیدایش سلولهای سرطانی به اثبات رسیده است.
بدیهی است که با دوری کردن از این
عوامل سرطان زا می توان از ایجاد سرطان پیشگیری کرد اما لازمه این کار آن است که
همه این عوامل را شناسایی کنیم و از وجود آنها در محیط زندگی خود آگاه باشیم.
حال اگر به هر دلیل بر اثر تماس با
عوامل سرطان زا سلولهای بدخیم تولید شوند اما دستگاه ایمنی بدن با شناسایی به موقع
از رشد و پیشرفت این سلولهای غیر طبیعی جلوگیری کند ، بیماری سرطان ایجاد نخواهد
شد یا در صورت پیدایش گسترش نخواهد یافت.
پس هر آنچه باعث تقویت دستگاه ایمنی
بدن شود در پیشگیری از پیدایش یا گسترش بیماریهای بدخیم موثر است و بر عکس عوامل
ضعیف کننده دستگاه ایمنی بدن ما را در معرض ایجاد و گسترش بیماریهای سرطانی قرار
خواهند داد.
امروزه در پژوهشهای متعدد اثبات شده
است که هورمونهای استرس مانند آدرنالین به گونه چشمگیری دستگاه ایمنی بدن انسان را
تضعیف می کنند. از سویی بیمار مبتلا به سرطان خود با استرس ناشی از ابتلا به یک
بیماری صعب العلاج دست به گریبان است. این پدیده همانند یک زنجیره معیوب مقدمات
گسترش بیماری را در بدن فرد مبتلا به بیماری بدخیم فرا هم خواهد آورد.
به همین دلیل امروزه بسیاری از
بیمارستانها و مراکز درمان بیماران سرطانی با ایجاد گروههای حمایتی به روندهای
درمانی با هدف کاهش استرس بیماران روی آورده اند. امروزه یوگا به عنوان یکی از
شناخته شده ترین و موثر ترین روشهای مهار استرس و شیوه های موثر تنش زدایی در صدر
فهرست روشهای کمکی در درمان سرطان مورد پذیرش پزشکان قرار دارد. با بهره گیری از
شیوه های یوگا دستگاه ایمنی بدن برای مقابله با گسترش سلولهای سرطانی تقویت می شود
و نیروی دفاعی بدن در برابرعوامل عفونی افزایش می یابد.
مطالب گردآوری شده فقط جهت آشنایی و افزایش سطح اطلاعات شما عزیزان می باشد و نه تایید نظرات نویسندگان مقاله.